سبد خرید
0

سبد خرید شما خالی است.

حساب کاربری

1 دیدگاه

کله بالشی

. امروز از صبح که بیدار شدم کله م *&^%ی بود! امروز کارگاه تعطیل بود. میخواستم از بالشتک های zr40عکس بگیرم ولی بی حال و حوصله بودم. طرفای صبح ساعت چهار چهار و نیم یهو پشه ها حمله کردن. تا یقه ...
عروسک های دوزلی
شب پرستاره ایم ،فانوسکان خاموشیم، آوار آفتابیم، شمعی در بادیم، حکمت شادانیم،دلبرکان غمگینیم. سخت و استواریم، دود میشویم و به هوا میرویم.  سُست و پوک و چوسکی ایم ، کود می شویم و به زمین میریزم... کود میشویم و به ...
عروسک های دوزلی
اخیرا یه سفارش گونده از گولابی گونده ها گرفته بودیم، به طوری که همه جای کارگاهو گولابی گونده ورداشته بود!هر طرفو که نگاه میکردی یه دسته گولابی نشسته بودن دور هم میخندیدن!دیروز بالاخره تعدادی که لازم بود تکمیل شد و ...
عروسک های دوزلی
گاهی دوستان نامه زیاد می دن میگن دوزلی چرا نیستی؟ کجایی؟ باز گرفتنت؟ چه کار داری میکنی؟ دراین نوشته میخوام بهتون بگم وقتی نیستم  کجام و چه کار دارم میکنم. من معمولا اینجام،توی اتاقم .اینجا روی کاناپه تختشو سبزه نشسته ...
عروسک های دوزلی
یکی از واهمه های من تو زندگی اینه که عروسکام لک بشن! شبا میرم رو سبدای عروسکا پارچه میکشم که یه وقت گرد و غبار نشینه روشون. کف کارگاهو هر روز جارو میکنم، هفته ای یه بار تیِ سفتی میکشم ...
عروسک های دوزلی
فاقد دیدگاه

نه زیادی، نه کمی!

وقتی در سگِ سرمای بهمن،وسط پارک، درحالیکه ابرهای خاکستری باران زا داشتن ازون ته خودشونو میکشوندن بالای سرم، قلبای کوچولوی پارچه ای رو دور و ور یه عروسک آغوش میچیدم برای عکاسی ، با خودم فکر کردم این چندمین، چند ...
عروسک های دوزلی
فاقد دیدگاه

چرا بغل؟

چرا بغل-بغل آدمی که دوستش داری-انقد خوبه؟ مگه بغل چی داره؟ نه قرض و قوله هاتو صاف میکنه، نه شیکم پهلوتو آب میکنه، نه جوشی که رو کله ی دماغت زده رو محو میکنه، نه جلوی جنگ منگ و موشک ...
عروسک های دوزلی
فاقد دیدگاه

میسفاک

بابا و مامان من خیلی سال پیش برای زندگی از زنجان اومدن تهران.مامانم همیشه فارسی رو با لهجه ترکی حرف میزنه. یه جوری که گلابی میشه گولابی. مرغ میشه مورغ. گنده میشه گونده. مامانم به خُرمالو ام میگه خورمالو(گاهی ام ...
عروسک های دوزلی
فاقد دیدگاه

اعترافات

در این نوشته میخوام سوی دیگر دوزلی رو براتون آشکار کنم! از خسارات جبران ناپذیری که به بار آوردیم، آبروهایی که ریختیم، حیثیت ها که بر باد دادیم، روابطی که تیره و تار کردیم،خانواده هایی که از هم پاشوندیم بگم! ...
عروسک های دوزلی
صبح که اومده بودم دوزلی و داشتم طبق معمولِ هرروز اسپری لیمویی به فضا افشانه میکردم و ...
عروسک های دوزلی
1 2 3